- شوریده رای(دَ / دِ)
دیوانه. مجنون. (از ناظم الاطباء). گم کرده خرد:
کشنده دو سرهنگ شوریده رای
بنزد سکندر گرفتند جای.
نظامی.
، با رأی ناصواب:
چه جای است این که بس دلگیر جای است
که زد رایت که بس شوریده رای است.
نظامی.
پریشان خاطر و شوریده رایم
همی با فکرت خود برنیایم.
نظامی
کشنده دو سرهنگ شوریده رای
بنزد سکندر گرفتند جای.
نظامی.
، با رأی ناصواب:
چه جای است این که بس دلگیر جای است
که زد رایت که بس شوریده رای است.
نظامی.
پریشان خاطر و شوریده رایم
همی با فکرت خود برنیایم.
نظامی
