جدول جو
جدول جو

معنی شوریده رای - جستجوی لغت در جدول جو

شوریده رای(دَ / دِ)
دیوانه. مجنون. (از ناظم الاطباء). گم کرده خرد:
کشنده دو سرهنگ شوریده رای
بنزد سکندر گرفتند جای.
نظامی.
، با رأی ناصواب:
چه جای است این که بس دلگیر جای است
که زد رایت که بس شوریده رای است.
نظامی.
پریشان خاطر و شوریده رایم
همی با فکرت خود برنیایم.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوریده رنگ
تصویر شوریده رنگ
رنگ پریده، افسرده، ملامت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوریده راه
تصویر شوریده راه
گمراه، ملحد، برای مثال چو آن دشتبانان شوریده راه / شنیدند یک یک سخن های شاه (نظامی۵ - ۹۶۰)، بدخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوریده حال
تصویر شوریده حال
آشفته، پریشان حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوریده کار
تصویر شوریده کار
آشفته کار، ویژگی کسی که کارهایش درهم و برهم و نامنظم باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
دیوانه و مجنون. (از ناظم الاطباء) ، آشفته. مجذوب. شیدا:
یکی پیش شوریده حالی نوشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشت.
سعدی.
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست.
سعدی.
مدر پردۀ یار شوریده حال
نه طیبت حرام است و غیبت حلال.
سعدی.
بدان ماند اندرز شوریده حال
که گوئی به کژدم گزیده منال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کنایه از مردم گمراه و ملحد. (ناظم الاطباء). کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. (آنندراج). از راه بگشته:
چو آن دشتبانان شوریده راه
شنیدند یک یک سخنهای شاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ رَ)
رنگ پریده. (ناظم الاطباء). رنگ بگردانیده:
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری درآمد شغالی به چنگ.
سعدی.
، کنایه از مردم رند و ملامتی. (آنندراج) :
بپرسیدم این کشور آسوده کی شد
کسی گفت سعدی چه شوریده رنگی.
سعدی.
در اوباش، پاکان شوریده رنگ
همان جای تاریک و لعل است و سنگ.
سعدی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
دیوانه وار:
بدارند بر جای خویش استوار
خود از جای جنبید شوریده وار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
حالت و چگونگی شوریده رای:
همی ترسید کز شوریده رایی
کند ناموس عدلش بی وفایی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوریده حالی
تصویر شوریده حالی
آشفتگی پریشانی، عاشقی، جنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده حال
تصویر شوریده حال
آشفته پریشان، عاشق، مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده رنگ
تصویر شوریده رنگ
رنگ پریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده سری
تصویر شوریده سری
آشفتگی پریشانی، بیقراری بی ثباتی، قلندری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده کار
تصویر شوریده کار
آن که کارهایش در هم و برهم باشد آشفته کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده راه
تصویر شوریده راه
گمراه، ملحد
فرهنگ لغت هوشیار
جنون آمیز، شیدایی، مجنون وار
متضاد: عاقلانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد